نکاتی پیرامون بازمهندسی
•زمانه و زمینه همواره در حال دگرگون شدن است. اندیشه بازمهندسی، هم معلول این دگرگونی است و هم علت دگرگونی...
•فشارهای محیطی، ظهور فناوریهای جدید، و ... باعث شده تا سازمان ها هر چه بیشتر نیاز به تغییراتی دارند که بتوانند برای خود قابلیت ها و مزیت های لازم را خلق و حفظ کنند.
•بازمهندسی جنجال برانگیزترین نظریه مدیریتی دهه 90 میلادی است چرا که با تفکرات افراطی در کوچک سازی کارها و تقسیم وظایف به مخالفت پرداخت و پارادیم «تقسیم کار» که ده ها سال مسلط بود را تغییر داد.
نویسنده کتاب "بازمهندسی، منشور انقلاب در سازمان" (مایک همر،1993)، این نظریه تجویزی را به این صورت تعریف کرد: «بازاندیشی بنیادین و بازطراحی ریشه ای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی چشمگیر»
•آنچه که بازمهندسی را از سایر روشهای مدیریتی پیش از خود متمایز ساخت و آن را به عنوان یک تئوری انقلابی در سازمان ها و مباحث مدیریتی مطرح کرد، عبارت بود از مفهومی که بازمهندسی آن را در مرکز توجه قرار داد: "فرآیند"
•فرآیند یعنی مجموعه ای از فعالیت ها یا عملیات که یک یا چند ورودی را تبدیل به خروجی ای می کند که برای مشتری یا بهره برداران ایجاد ارزش کند. تفاوت وظیفه با فرآیند همانند تفاوت جزء و کلّ است.
•بازمهندسی یک راه حل بنیادی و پدیدآوردن تغییرات شدید در سطح سازمان است بطوریکه چگونگی انجام فعالیت های تولیدی یا خدماتی را به سمت جلب رضایت استفاده کنندگان داخلی و متقاضیان (مشتریان) و ذینفعان بیرونی، تغییر می دهد.
•بازمهندسی یکی از اندیشه ها و رویکردهای تجویزشده برای مدیریت تغییر و تحول در سازمان است که مکمل سایر ابزارها و فنون محسوب میشود و نه جایگزین آنها (نظیر ساختاردهی مجدد، کوچک سازی، برون سپاری، اتوماسیون وظایف ، بازسازی سیستم های اطلاعاتی، بهبود مستمر، ... )
اصول و قواعد بازمهندسی |
بازگشت از انتها ( از انتظار بهره بردار به تعیین وظایف) |
ترکیب افقی ( کارکنان چند مهارته و گروه های چند وظیفه ای) |
تراکم عمودی ( ادغام تصمیم گیری در رویه های اجرایی) |
نقطه تماس واحد (حائل میان بهره بردار و فرایندهای داخلی) |
ایجاد فرآیندهای موازی/روش های چندگانه |
انتقال فعالیت به نقطه ای با منفعت بیشتر و هزینه کمتر |
مدیریت تناقض نماها ( تبدیل استبداد «یا» به انتخاب «و») |
شکستن چارچوب ها و مفروضات فکری و عادات سازمانی |
استفاده بایسته از نقاط و ابزارهای اهرمی (نظیر فاوا) |