پاسخگویی یک مفهوم غربی نیست؛ یک مفهوم اسلامی است. بعضیها از هر چیزی خوششان بیاید، سعی می کنند آن را به گونه یی به فراورده های افکار و مدنیت غربی منسوب کنند. نه، پاسخگویی یک حقیقت اسلامی است؛ این همان مسؤولیت است. مسؤولیت، یعنی هر انسانی در هر مرتبه یی که هست، در درجهی اول از خود سؤال کند، ببیند رفتار و گفتار و تصمیم گیری او تحت تأثیر چه بود؛ عاقلانه و بر اساس پرهیزگاری بود، یا خودخواهانه و برای شهوات و اغراض شخصی بود. اگر انسان توانست وجدان خود را آرام کند و به ندای اندرون خود پاسخ گوید، خواهد توانست به دیگران هم پاسخگو باشد..... پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: «کلّکم راع و کلّکم مسؤول عن رعیته»(به راستی که همه شما حافظ و سرپرستید و همه شما جوابگوی مردم زیردست خود هستید.» همهی شما مسؤولید.همه باید پاسخگو باشند؛ ..... به همین جهت است که مردم برای مسؤول احترام قائلند؛ چون پشت سرِ کار و تصمیم گیری او دنیایی از مسؤولیت وجود دارد که او قبول می کند. اگر این شخص خود را مسؤول دانست، واقعاً شایستهی این تکریم و احترام هم هست؛ اما اگر مسؤول ندانست، همه چیز مشکل می شود.(بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۸۳/۰۱/۲۶)
مسئلهی خطیرتر، پاسخگویی مسئولان در پیشگاه خداوند است، حدیثی از پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) در این موضوع نقل شده است:
عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله قال: لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلىٰ عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِیءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنهُ وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّهِ. (امالی طوسی، مجلس دهم، ص ۲۴۶)
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هیچکس نیست که بر ده نفر یا بیشتر، ریاست و امارت داشته باشد مگر اینکه او را روز قیامت در حالی میآورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم درستکاری بود و تقصیری متوجّه او نبود، او را رها میکنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجیرش افزایش پیدا میکند.»
1- این آدمِ رئیس را که اینقدر در دنیا محترم است و رئیس است و مدیر است، چنین آدمی را در روز قیامت وقتی که میآورند، دست او را به گردنش بستهاند؛ یعنی دستبسته او را وارد محشر میکنند، آن هم به این شکل که دستش به گردنش بسته است. نفْس این مسئولیّت و آمریّت و ریاست، یک تبعاتی دارد که ایجاب میکند این را.
2- اگر چنانچه او آدم خوبی بود، درستکار بود، در آنچه انجام گرفته بود تقصیری و گناهی متوجّه او نبود، اینجا رها میکنند او را. بالاخره شارع مقدّس و پروردگار عالم موازینی دارد؛ یک جاهایی ممکن است که انسان مَعفوّ باشد به دلیلی؛ قصورش قصورِ عنتقصیرٍ نباشد -گاهی ما قاصریم، جاهلیم امّا جهلمان عنتقصیرٍ است، گاهی نه، واقعاً تلاش خودمان را کردهایم، زحمتمان را کشیدهایم، آخرش این [نتیجه] درآمده- این [قصور]، اینجا مورد عفو الهی است. پس اگر «محسن» باشد این آمر و این رئیس، فُکَّ عَنه، دستبندش باز میشود.
3- امّا اگر نه، انسان نیکوکاری نبوده است در دنیا، خودش هم آدم بدکار و بدعملی بوده است -هرجور بدعملیای که فرض کنید- اینجا آن گرفتاری و آن غل و زنجیری که به او بسته شده است، افزایش پیدا میکند.
4- در آن حوزهی مأموریّت که ما آنجا رئیسیم، مدیریم، یک کارهای هستیم، بعضی از کارها انجام میگیرد که ما میتوانستیم مانع آن بشویم و نشدیم؛ حالا یا غفلت کردیم [وارد] نشدیم، یا از روی تنبلی وارد نشدیم؛ این کار خلاف، زیر نظر ما و در پُست نگهبانی ما انجام گرفت -پُست نگهبانی ما است دیگر- یا بعضی از کارها باید انجام میگرفت در حوزهی مأموریّت ما که انجام نگرفت؛ یا بهخاطر اینکه ما نفهمیدیم، دقّت نکردیم، تعقیب نکردیم، مشورت نکردیم، پرسوجو نکردیم و ندانستیم، یا نه، دانستیم، تنبلی کردیم، امروز و فردا کردیم، [گفتیم] حالا انشاءاللّه بعداً، فردا، و ضایع شد، فوت شد. اگر ماها عقل داشته باشیم، باید دنبال ریاست ندویم؛ واقعاً اینجوری است. باید دنبال ریاست نرویم؛ ریاست این تبعات را دارد. بعضی میدوند دنبال ریاست، نمیفهمند که نفْس این آمریّت و ریاست، این خطرات را دارد که روز قیامت وقتی او را بیاورند، مغلولاً (یعنی دست بسته) میآورند؛ این چیز خیلی مهمّی است. مغلولاً میآورند او را در پای محاسبهی الهی.
5- اینها را باید ما بفهمیم؛ اینها را باید بفهمیم. دنبال کرسیهای ریاست [بودن] .... عقل نیست، تدبیر نیست. ملاحظه کردید؟ اگر چنانچه این ریاست، مایهی یک چنین دغدغهای است، خب انسان رها کند؛ مگر اینکه واقعاً متوجّه انسان بشود و واجب باشد برای انسان؛.... درست این است که اگر چنانچه تکلیفی وجود ندارد، واجب بر انسان نیست، انسان نرود به سراغش و دنبال نکند آن را. بله، اگر چنانچه ناچار شد، ناگزیر شد، به گردن انسان گذاشته شد، آنجا «خُذها بِقُوَّة»؛(سورهى اعراف، بخشى از آیهى ۱۴۵؛ «... آن را به جد و جهد بگیر ...») بایستی با قوّت انسان دنبال بکند. (درس خارج فقه رهبر انقلاب، 1397/9/27)
پیشتازان مدیریت علمی گفته اند: مدیر یعنی کسی که مسئولیت کل یک سازمان یا بخشِ تفکیکشده و قابلتشخیصی از سازمان بر عهدهی اوست و وظایفش عبارتست از:
به بیان دیگر، مدیر قرار نیست الزاماً به اتاقی بزرگتر یا بزرگترین اتاق یک مجموعه برود یا میز بزرگ و ویژهای داشته باشد. بلکه این مسئولیتپذیری و پاسخگو بودن است که زیربنای اصلی مدیریت را میسازد. مدیر کارآمد، تقریباً بلافاصله پس از قرار گرفتن در جایگاه مدیریت متوجه میشود که مسئولیت آنچه در تمام قلمروِ او میگذرد، بر شانهاش قرار گرفته است.
« هنر یک مدیر این است که مسئولیتپذیری داشته باشد. بر مبنای یک پایه منطقی، کار را انجام دهید و مسئولیتش را هم به گردن بگیرید؛ بگویید این کار را کردم، مسئولیتش هم با من است.» (بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۸۱/۶/۴)
مدیریت با پذیرش مسئولیتِ اداره کردن یک مجموعه آغاز میشود و با پذیرش مسئولیتِ وضعیت آن سیستم، ادامه می یابد. به عبارت دیگر مدیر باید متعهد به پاسخگویی نسبت به عملکرد و برونداد مجموعه تحت مدیریت خود باشد. لذا اگر توانایی به سامان رساندن آن را ندارد نباید مدیریت را بپذیرد....
ابوذر غفاری در روایتی از پیامبر اعظم(ص) نقل می کند که خطاب به او فرموده اند:
اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم. (امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴(
از ابوذر روایت است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم مباش.