دستاوردِ افزوده

زنده یاد آموزش؛ زنده باد یادگیری!

دستاوردِ افزوده

زنده یاد آموزش؛ زنده باد یادگیری!

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ .... الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ

در عصر اطلاعات، بی سوادان کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند یا بنویسند، بلکه افرادی هستند که نمی ‏توانند یاد بگیرند و بازآموزی کنند.
یادگیری مستمر، فراگیرندگانی مستقل ‏تر، تواناتر و خوداتکا می طلبد که نیازهای دانشی در فعالیت‏ هایشان را خود بشناسند، خود بیابند و خود بفهمند.

آخرین نظرات

برای واژه انگلیسی Governance در زبان فارسی معادل های فراوانی مطرح شده است. کلماتی همچون؛ ولایت، حکمرانی، حکمروایی، زمامداری، تدبیر امور، فرمانروایی، راهبری، شهریاری، امارات، و سایر واژه ها. لازم به ذکر است در برخی از معادلها، برای این واژه، مفاهیم و معانی دیگری مستتر است که ممکن است در واژه انگلیسی آن وجود نداشته باشد به این دلیل واژه حکمرانی که از دو بخش " حکم" و " راندن" تشکیل شده، معادل مناسب تری می باشد.

در واقع "حکم" به معنای فرمان، قاعده، مقررات، نظام، تنظیم، قانون، و امثال آن است و "راندن" به معنای اجرا، اعمال قدرت، پیش بردن، راهبری، اداره، هدایت و امثال آن می‌باشد.

لازم به ذکر است که حکمرانی موضوعی است فرا رشته‌ای و میان رشته‌ای، از شاخه‌های مختلف علمی همچون حقوق، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم سیاسی، الهیات، روانشناسی و … بهره می‌برد.

بر اساس آنچه در فرهنگ لغات، متون علمی و منابع موثق به زبان فارسی و انگلیسی در مورد اصطلاح حکمرانی آمده است می توان آنرا به صورت زیر تعریف نمود:

حکمرانی: فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزشها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور است.

بر اساس این تعریف، تنظیم قوانین و فرآیند‌هایی که بر سبک سیاست‌گذاری و نحوه نقش‌آفرینی کنشگران و ذینفعان در فرآیند سیاست‌گذاری و اعمال قدرت تاثیر می‌گذارد بخشی از وظایف حکمرانی است. بعلاوه موفقیت حکمرانی معمولاً با مشخصه‌هایی از جمله: دستیابی به ارزشها، رضایتمندی، عدالت گستری، مهار فساد، مشارکت، مسئولیت پذیری، اثربخشی، یکپارچگی، و امثال آن سنجیده می‌شود.  

چگونگی دستیابی حکمرانان به چنین قدرتی برای اداره امور عمومی سازمان یا کشور به رویه قابل قبول و یا رویه قابل پیاده شدن حکمرانی در میان ذینفعان اصلی و یا کلیه ذینغعان بر می‌گردد.

 

۲- انواع مدلهای حکمرانی

چگونگی میدان دادن به نظام ارزشی ذینفعان در یک رویه حکمرانی باعث می شود که مدلهای مختلفی از شیوه‌های پیاده سازی حکمرانی در جهان معاصر مطرح باشد از جمله حکمرانی خوب، حکمرانی متعالی، و دیگر شیوه‌های حکمرانی.

 

الف. حکمرانی خوب

" حکمرانی خوب" مفهومی است که توسط سازمانهای بین المللی در اواخر دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات توسعه شده و بر اساس معیارهای خاص، حکمرانی را حاصل تعامل و ارتباط متقابل دولت و کنشگران جامعه مدنی (سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی، گروههای ذی نفوذ و رسانه ها) جهت نیل به توسعه در هر کشوری می‌داند.

معیارهای حکمرانی خوب از نظر این سازمانها عبارت است از: مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، پاسخ گویی، وفاق عمومی، حقوق مساوی، اثر بخشی و کارایی و مسئولیت پذیری.

 

ب. حکمرانی سالم

در انتقاد از حکمرانی خوب، حکمرانی سالم به برداشت آزاد و متنوع از شیوه و معیارهای حکمرانی خوب در کشورهای مختلف تاکید دارد و معتقد است که حکمرانی باید مطابق با آداب، رسوم و فرهنگ محلی هر کشور تعریف و سازماندهی شود. البته همچنان معیار اصلی در حکمرانی سالم، همانند حکمرانی خوب، رفاه مردم می باشد.

 

ج. حکمرانی متعالی

به شیوه ای از حکمرانی گفته می شود که مبتنی بر یک نظام ارزشی الهی همچون اسلام برای نیل به سعادت دنیوی و اخروی مردم در یک حوزه جغرافیایی و یا حوزه های گسترده‌تر مطرح می باشد. بر اساس نظریه حکمرانی متعالی، حکومت از آن خداست و تنها اوست که می‌تواند بر انسان حکم براند به این دلیل حکمرانان تا زمانی دارای مشروعیت می‌باشند که از تزکیه نفس و مقبولیت برخوردار بوده و تنها مجری احکام الهی باشند. در حکمرانی متعالی، تنظیم روابط، تبعیت و شیوه فعالسازی ظرفیتهای کنشگران و ذینفعان، بر اساس هدایت الهی و اراده مردمی، شکل می‌گیرد.

 

جهت اطلاع و مراجعه و استفاده:

از انجا که مهمترین شاخصه در حکمرانی متعالی، داشتن مولفۀ تعالی در تک تک حوزه‌های حکمرانی است، مدرسه حکمرانی شهید بهشتی برای پژوهش و تعمیق مفاهیم حکمرانی متعالی اسلامی و آموزش حکمرانان بر پایه این نظریه شکل گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۰ ، ۲۳:۰۴

در تعریف سنتی از مهارت‌های مورد نیاز مدیران، آنها را در سه گروه کلی فنی، انسانی و ادراکی به شکل کلان تعریف می کنند. مهارت فنی شامل دانش و توانایی در انجام دادن وظایف و مسوولیت‌های خاص، مهارت انسانی در داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و اداره افراد و مهارت ادراکی به توانایی درک پیچیدگی‌های کل سازمان و درک همه عناصر و اجزای تشکیل‌دهنده فعالیت سازمانی به‌صورت یک سیستم اشاره می‌شود. ولی اینگونه تقسیم‌بندی کلی به موضوع، فقط جنبه اطلاعاتی دارد و با توجه به مصداقی نبودن مهارت‌ها، امکان استفاده کارآمد و هوشمندانه را سلب کرده است و مدیران را به یک دید کلی هدایت می‌کند.

تهیه، تازه سازی و انتشار انواع و اقسام فهرست ها، جداول و نمودارها شامل عناوین مهارت های کاری و مدیریتی از سوی محققان و مؤسسات مرتبط همراه با توضیحات و توصیه های کاربردی، کمک می کند تا اشخاص باید خود بصورتی هوشمندانه و هدفمند، سبد مهارتی لازم برای خویش را انتخاب و برای کسب آنها بکوشند. بطور نمونه به جدول ذیل نگاهی بیاندازید:

مهارت‌های سازمانی مهارت‌های همکاری مهارت‌های ارتباطی
  1. سازماندهی
  2. مدیریت زمان
  3. انجام وظایف چندگانه
  4. توسعه استراتژی
  5. مدیریت اطلاعات
  6. یادداشت برداری
  7. تمیزکاری محیط کار
  8. برنامه ریزی زمانبندی شده
  9. هماهنگی رویدادها
  10. بهره‌وری
  1. رهبری
  2. تیم محوری
  3. حل تعارضات
  4. سازش
  5. درگیری با کار
  6. قابلیت اطمینان
  7. تخصیص منابع
  8. مدیریت پروژه
  9. تفویض وظایف
  10. هدف‌گذاری صحیح
  1. گوش دادن فعال
  2. توانایی تجزیه و تحلیل وضعیت
  3. تکنولوژی مطمئن
  4. سواد رسانه‌ای
  5. همدلی در محیط‌های گوناگون
  6. استدلال متقاعدکننده
  7. توانایی شفاف‌سازی امور
  8. توجه
  9. سخنرانی عمومی
  10. مهارت نوشتن

 

 

 

مهارت‌های تفکر انتقادی مهارت‌های خلاقیت
  1. منظر انتقادی
  2. توجه به جزئیات موضوع
  3. ارزیابی
  4. دستیابی به تفکر تحلیلی
  5. استنباط
  6. مهارت خود تنظیمی
  7. حاشیه خوانی
  8. تفسیر متون
  9. تصمیم‌گیری درست
  10. مقایسه
  1. حل مسئله
  2. تطبیق پذیری
  3. وارونه سازی مسئله
  4. کنجکاوی
  5. نوآوری
  6. طوفان فکری
  7. سرگرم کننده بودن
  8. دستیابی به ذهنی باز
  9. توانایی بازیابی
  10. نویسندگی خلاقانه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همچنین به متن ذیل توجه کنید:

در سال ۲۰۱۵ مهارت‌های مدیریتی صرف‌نظر از تقسیم‌بندی کلی سه‌گانه ازسوی مجمع جهانی اقتصاد، به این شرح اعلام شد: توانایی حل مشکلات پیچیده؛ توانایی در هماهنگ شدن با دیگران؛ مدیریت کارکنان؛ تفکر براساس موضوعات بحرانی؛ توانمندی در مذاکره؛ کنترل کیفیت محصول یا خدمات؛ مدیریت بر محور خدمتگزاری؛ قضاوت کردن و تصمیم درست گرفتن؛ گوش دادن موثر؛ خلاق و نوآور بودن.

این گزارش بیان می کرد که توانایی در حل مسائل پیچیده اولین اولویت مدیران است و مدیری که بتواند با چالش پیچیدگی مواجه شود و آن را حل کند، قطعا یک مدیر برجسته می باشد. خوشبختانه این گونه مهارت ها ذاتی نیستند و در طول زمان قابل کسب و تقویت می باشند و معمولاً براساس ترکیبی از مهارت های پایه نظیر تفکر انتقادی و تفکر جانبی ساخته می شوند. ناگفته نماند که چند سال بعد همین مجمع با توجه به روندها و شرایط جدید، در فهرست ده تایی فوق، دو تغییر داده و مهارت های جدیدی را مطرح ساخت:

۱) قابلیت در هوش هیجانی؛ ۲) انعطاف در موضوعات شناختی.

بر این روال، باید منتظر ترکیب جدیدی از مهارت‌های مدیران برای آینده نزدیک بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۰ ، ۱۷:۳۴

اِعمال نظارت و انجام کنترل در هر سازمان و تشکیلات و نیز در سطح گسترده تر، در هر حکومتی اجتناب ناپذیر است. اگر در تشکیلاتی نظارت و کنترل صورت نپذیرد، دچار هرج و مرج می شود و به اهداف از پیش تعیین شده خویش دست نخواهد یافت.

بنابر این، نظارت و کنترل از مباحث اصلی در مدیریت و یکی از وظایف مهمی است که تکمیل کننده سایر وظایف به شمار می آید. از این میان، کلمه‌ی کنترل در گفتگوهای روزمره و عوامانه، بیشتر دارای بار معنایی منفی بوده و تداعی‌گر مفاهیمی مانند محدود کردن، مهار کردن و تلاش برای قرار دادن قید و بند بر رفتار دیگران است، اما معنی کنترل در مدیریت سازمان کاملاً متفاوت است و به هیچ وجه دارای بار منفی نیست.

به عبارت علمی و دقیقتر، « کنترل یعنی تلاش سیستماتیک مدیران برای سنجش عملکرد  با استانداردهای از پیش تعیین شده‌ و برنامه‌ها و هدف‌ها». بر این اساس باید مشخص شود که آیا عملکرد و خروجی، مطابق با انتظارات هست یا خیر. طبیعتاً اگر مشخص شد که از هر یک از منابع سازمان می‌توان به شیوه‌ی اثربخش‌تر و کاراتری برای رسیدن به اهداف استفاده کرد، وظیفه‌ی سیستم کنترل مدیریت انجام اقدامات اصلاحی برای افزایش اثربخشی و کارایی منابع خواهد بود.

 

اصطلاحات کنترل و نظارت در کنار پایش گاهی اوقات به‌ عنوان واژه‌هایی مترادف به‌کار گرفته می‌شوند. البته مترادف فرض کردن این سه اصطلاح، در گفتگوهای روزمره و حتی متن‌های مرتبط با مدیریت عمومی، الزاماً اشتباه نیست. اما مهم است که در بحث‌های تخصصی مدیریت و کنترل، به تفاوت این اصطلاحات توجه داشته باشید و آن‌ها را با دقت بیشتری به‌کار ببرید تا سوء‌برداشتی ایجاد نشود. در ادامه توضیح مختصری درباره‌ی هر یک از این سه اصطلاح ارائه می‌شود (تفاوت پایش و کنترل مهم‌تر است و باید آن را جدی‌تر گرفت چون بیشتر پیش می‌آید که افراد مختلف، این دو مفهوم را کاملاً یکسان فرض می کنند)

 

نظارت (Supervision)

نظارت اصطلاحی بسیار عمومی است و معنای آن می‌تواند بسته به فضای گفتگو، متفاوت باشد. مثلاً وقتی کارگری مشغول تمیز کردن خانه است، ممکن است از کسی بخواهید که بر کار او نظارت کند. در چنین حالتی، چندان مشخص نیست که معیارها و استانداردها چه هستند و شما می‌توانید به شکلی سلیقه‌ای، دیدگاه‌ها و انتظارات خودتان را با کارگر در میان بگذارید.

اما در شکل سازمانی معمولاً نظارت، مفهومی گسترده‌تر است و وقتی فرد یا سازمانی بر روی فرد یا گروه یا سازمانی نظارت می‌کند، این حق برایش ایجاد می‌شود که از مجموعه‌ی تحت نظارت، گزارش‌ بخواهد و عملکرد آن‌ها را – بر اساس معیارهای ذهنی یا شفاف و تعریف‌شده – بررسی کند (این‌که در موارد کوتاهی و قصور، چه اتفاقی می‌افتد و ناظر چه اختیاراتی دارد، از موردی به مورد دیگر تغییر می‌کند). به طور کلی، تعریف نظارت و معنای آن بستگی به این دارد که چه کسی آن‌ را در کجا به‌کار ببرد و چه وظایف و اختیاراتی برای ناظر (Supervisor) در نظر گرفته شود.

 

پایش (Monitoring)

در پایش، معیارها عینی‌تر هستند و فرایند به شکلی شفاف تعریف شده است. معمولاً یک یا چند شاخص، تعریف می‌شوند و فرصت و ابزارهای اندازه‌گیری و سنجش هم، فراهم می‌شود. هم‌چنین استانداردها و چارچوب‌های کلی نیز تعریف می‌شود.

در این وضعیت، فرد یا سازمانی که مسئول پایش است، هر زمان شاخص‌ها از محدوده‌ی مجاز خارج شوند و انحراف از مسیر مطلوب وجود داشته باشد، این مسئله را اعلام می‌کند. وظیفه‌ی فرد یا نهادی که مسئول پایش است، معمولاً به اطلاع‌رسانی محدود است و قدرت اجرایی بیشتری در اختیار ندارد.

 

کنترل (Control)

فرایند کنترل بزرگ‌تر و جامع‌تر از نظارت و پایش است؛ چون صرفاً به نظارت و ارزیابی محدود نمی‌شود. فرد یا دپارتمان یا سازمانی که مسئولیت کنترل به آن واگذار می‌شود،  شاخص‌ها و استانداردها و اهداف را تعریف می‌کند. سپس هم‌زمان با نظارت و پایش وضعیت موجود، باید پس از مشاهده‌ی انحراف از اهداف و استانداردها، اقدام اصلاحی (Corrective Action) هم تعریف و اجرا کرده و نتیجه‌ی اقدام‌های اصلاحی خود را نیز بررسی و مانیتور کند.

اقدام اصلاحی ممکن است از جنس تعدیل اهداف و استانداردها و یا تعریف و اصلاح و بهبود روش‌ها و فرایندها باشد.

 

کامل این مطلب را در مأخذ ببینید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۰

یک مدیر در سازمان به صورت مداوم در حال تغییر نقش است و در طول روز به مسائل مختلفی برمی‌خورد که باید برای آن راه حلی پیدا کند. بر مبنای برخی از مطالعات مدیریت و سازمان، نقش‌های مدیران درسه گروه عمده، دسته بندی می شود:

واضح است که دیگر ممکن‌ نیست‌ بدون‌ مهارت‌ و تبحر در علم، بتوان‌ وظایف‌ مهم‌ را به‌ انجام‌ رساند( برگرفته از بیانات رهبر انقلاب). لذا لازمست به مفهوم مهارت و مصادیق آن توجه جدی داشت و بدنبال کسب مهارتهای لازم بود:

اصطلاح مهارت، اشاره به توانایی هایی دارد که الزاما ذاتی نیستند بلکه قابل پرورش هستند و در نحوه انجام وظایف و اقدامات افراد دیده می شوند. منظور از مهارت، توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه فردی است. معیار اصلی سنجش مهارت، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است.

مطالعات انجام شده در زمینه مهارتهای مدیران، غالبا بر سه نوع مهارت تاکید دارند: مهارت فنی ، مهارت انسانی و مهارت ادراکی.

  

مهارت های سه گانه مدیریت بر اساس نمودار روبرت کاتز

 

مهارت‏های فنی: دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص و ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در فعالیت حرفه‏ای نظیر دانش، فنون و روش‌های برنامه‌ریزی،‌ امور مالی، کارگزینی و غیره

مهارت‏های انسانی:  دانایی و توانایی تشخیص و رفتار در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار توسط دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درک انگیزه‌های افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان.

مهارت‏های ادراکی: دانایی و توانایی درک پیچیدگی‌های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل‌دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد (سیستم)، و تشخیص وابستگی کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر و تأثیر تغییر در هر بخش بر بخش‌های دیگر.

 

برای مطالعه بیشتر در خصوص جدول نقشها به اینجا و پیرامون مهارتها به  اینجا مراجعه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۰ ، ۰۷:۴۹